مبینامبینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

مادر مبینا

هفده ماهگی فرشته زمینی من و بابا

مبینا جونم، همیشه وقتی که دارم به نظرات وبلاگت رسیدگی میکنم و جواب خاله هات رو میدم میایی رو صندلی میشینی و اذیتم میکنی  حتی گاهی اوقات بعد از کلی تایپ میزنی رو صفحه کلید و پنجره رو میبندی و حرص منو در میاری البته 1% اوقات این شکلی آروم هستی که من نتونم مدرک جرمی از شیطونی هات تهیه کنم  الهی قربونت برم گلم .         مبینا خان بعد از کلی بازی از بیرون اومده پایه تلویزیون لم داده جوراباشم خودش درآورده پرت کرده کنارش و داره تلویزیون میبینه، جیگر پاره شلخته من .         اینم لیدی مبینا در حال انجام آرایش غلیظ با وسایل آرایشی مامانش، آتیش پاره کلی هم...
11 اسفند 1393
1596 34 155 ادامه مطلب

دو هفته ای که گذشت ...

مامان ببخش که دیر به دیر برات مطلب مینوسم آخه خودت خون به دلم میکنی و من نمیرسم برات بنویسم ولی با این وجود همیشه سعی خودم رو میکنم وبلاگت رو بروز نگه می دارم.   یکی از کار هایی که مبینا روزی چندبار تکرار میکنه و منو حرص میده اینه که میره کشوی لباساش رو باز میکنه و همه رو میریزه کف اتاق و باشون بازی میکنه و من بیچاره هم مجبورم روزی چند بار لباسا تا بزنم و بزارم توی کشو.           بدون عنوان :                   آخر هفته رفتیم روستا خونه آقا جونم که خیلی خوش گذشت مبینا هم با بع ب...
20 بهمن 1393
1450 39 126 ادامه مطلب

عکس های شانزده ماهی دخمل گلی مامان

تولد پارسان پسر دایی مبینا عمه جون تولدت مبارک              مبینا لپ تاپ بابایی رو خراب کرده بود منم داشتم دعواش میکردم و میگفتم ماما چرا اینهمه خرابکاری میکنی، اونم اینجوری نگام میکرد           مبینا و بره ناقلا           اینم عکسهای مبینا که عمه جونش براش درستشون کرده عمه دستت درد نکنه                      ...
6 بهمن 1393
629 37 137 ادامه مطلب

تولد بابایی

اي تنها دليل رد كردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي مهرباني تؤام…. اي بهترين چه خوب شد كه به دنيا آمدي و چه خوبتر شد كه دنياي من شدي پس براي من بمان و بدان كه تو تنها بهانه براي بودني تولدت مبارك     امروز 27 دی ماه تولد بابایی بود علیرضا جان تولدت مبارک من و مبینا عاشقتیم الهی صد سال سایه ات بالای سر من و مبینا خشگله باشه و در کنار همدیگه زندگی خوب و خوشی داشته باشیم و از تمامی زحماتی که برای خوشبختی مون کشیدی تشکر میکنم. دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتت داریــــــــــــــــــــم ...
27 دی 1393
1492 17 53 ادامه مطلب

یه روز بد ولی بخیر گذشت

دیروز زن همسایه طبقه بالا با دختر کوچیکش که 5 سال داره و عاشق مبیناست، مبینا هم خیلی اونو دوست داره برای کاری اومده بودن خونمون. مبینا خیلی ذوق کرده بود و خوشحال بود و کلی با دختر همسایه بازی کرد اما وقتی کار زنه همسایه تموم شده بود و میخواست با دخترش بره خونشون مبینا هم پشت سرشون دوید که نذاره دختر همسایه بره خونشون تو همین حین افتاد و سرش خورد به در و یه شکاف عمیق افتاد رو پیشونیش و صدای گریه ی دخترم بلند شد منم دویدم سریع بغلش کردم کلی خون اومده بود چشمای همه مون پر از اشک شده بود به بابایی زنگ زدم بابایی هم با عجله خودش رو رسوند و مبینا رو بردیم پیش دکتر. خوشبختانه مبینا اتفاق خاصی براش نیفتاده بود دکتر هم گفت یک بخیه میخوره ولی می...
14 دی 1393
2001 30 97 ادامه مطلب

پانزده ماهگی دخمر خشملم

مبینا خونه بابا بزرگ (پدری)     باباییش بعد امتحان از دانشگاه اومده مبینا داره جزوه های بابایی رو می خونه     از وقتی که بخاری برقی روشن میکنیم مبینا بهش نزدیک نمیشه و از دور وایمیسه و با دست بهش اشاره میکنه و میگه اووووف ، اووووف. فدای دختر نازم بشم که میدونه بخاری جیزه و احتیاط میکنه .     دیگه صبح ها که دخترم از خواب پا میشه خان خانی به تلویزیون نگاه میکنه منم هرکاری میکنم درستش کنم میگم دختر گلم اینطوری گردنت میشکنه بهم گوش نمیده بازم جیغ میزنه همونطوری دراز میکشه. آخه من چیکارش کنم ؟         شیطونه مامان زیر چشمی نگام میک...
9 دی 1393

یه پست از طرف پدر مبینا

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . . تولدت مبارک   همسر عزیزم تولدت مبارک انشاالله که خدا صدها سال تو رو برای من و دخترمون حفظ کنه و با هم زندگی خوب و شیرین و سراسر عشق داشته باشیم. ...
27 آذر 1393

شیطنت های دخمل گلم

از دست این دخملی چیکار کنم همش کنترل تلویزیون رو بر می داره میکوبه تو ال سی دی منم پشت پشتی ها قایمش کردم ولی چه فایده آخه دخمل باهوشم خیلی زود جاش رو پیدا کرد . اینم حین ارتکاب جرم ازش گرفتم البته همین که خواستم ازش عکس بگیرم متوجه شد و خودش رو زد به کوچه علی چپ و مظلوم نمایی کرد ( الهی قربونت برم دخمل گلم ).     مبینا خشمله خیلی به شبکه   IRIB PROMO علاقه داره نمیدونم بقیه بچه ها هم اینجورین یا نه!؟ این عکس ها رو هم حین تماشا کردن ازش گرفتم.         اینم مبینا در حال تلاش برای ایستادن روی دستاش   مبینا خانم در حال پشتی نوردی وفتح قله پش...
16 آذر 1393

سیزده ماهگی دختر گلم

دختر گلم مبینا منو ببخش که دیر به دیر وبلاگت رو بروز رسانی میکنم مبینا الان دیگه سیزده ماهش تمام شده و تو این مدت پیشرفت زیاد داشته، الان راحت راه می‌ره و تا حدودی می‌دوه و کنجکاوی خیلی زیادی داره. هرچیزی رو میبینه میخواد بهش دست بزنه و از زیر تلویزیونی و میز و صندلی و تخت و پله و ... بالا میره (از دیوار راست بالا میره)  و کنترول تلویزیون و گوشی تلفن شده اسباب بازی مبینا و اصلا به اسباب بازیها و عروسک هایی که من و باباییش براش خریدیم اهمیت نمیده و باهاشون بازی نمیکنه اما در عوض علاقه خاصی به وسایل آشپزخونه و مخصوصا ظرف و ظروف داره و یاد گرفته چطوری کابینت آشپزخونه رو باز کنه و همه چیو به هم بریزه من که بعضی وقتا از دستش ...
1 آذر 1393
1207 18 37 ادامه مطلب

دختر گلم تولدت مبارک

دختر گلم ازت معذرت میخوام که برای تولدت نتونستم وبلاگت رو بروزرسانی کنم چون مامانیت حسابی سرما خورده بود.   کیک تولد مبینا جونیم   اینم یه عکس دیگه   اینم عکس مبینا وقتی کیک تولدش رو دید و ذوق زده رفت طرفش     اینم مبینا خوشگله و بابایش     مبینا و بابایی و عمویی     دوباره مبینا جون و بابا جونش   اینم بقیه عکسای مبینا که همش در حال بازی گوشی بود و یکجا نمی نشست تا ازش عکس بگیریم، بخاطر همین نتونستیم ازش عکس تکی بگیریم و همش من یا باباییش باید میگرفتیمش.         ...
1 آبان 1393
10085 25 45 ادامه مطلب
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادر مبینا می باشد