نوزده و بیست ماهگی مبینا
سلام دختر شیرین تر از عسلم
تو چند ماهی که گذشت نتونستم وبلاگت رو بروز رسانی کنم چون زحمت حذف کردن همه عکس های توی گوشی رو کشیده بودی و عکسی برای بروز رسانی نداشتم، ولی بابایی زحمت کشید و تعدادی از عکس های گوشی رو با ریکاوری برگردوند.
هجده و نوزده ماهگیت مبارک عسلم
مامان جون دیگه خیلی بزرگ شدی، ماشااله واسه خودت خانومی شدی و کلی شیرین زبونی میکنی
من و بابایی عاشقتیم
مبینا در حال سجده، ای مامان قربون دختر مومن و نماز خونم بره
مامان طاعات و عباداتت قبول باشه
مبینا مامان ببین چطوری منو رو اذیت میکنی نمیزاری وبلاگت رو چک کنم
محل بازی مبینا وقتی که دارم وبلاگ رو چک میکنم
مبینا در حال پتکو پتکو سواری ( البته دختر گل مامان منظورش پتیکو پتیکو هست که همون اسب سواری باشه )
اینجا عروسکاشو هم سوار کرده دخترم داره مسافر کشی میکنه
اینم یکی از عکسا که بابایی نتونست درست ریکاوریش کنه